اندراحوالات من 3

ساخت وبلاگ
از پشت پنجره ی اتاق به خیابان پر از هیاهو چشم می دوزم،صدای بوق ماشین ها ، چراغ خانه ها، هیاهوی بچه ها حس اطمینان را در دلم زنده می کند،اطمینان به جریان داشتن زندگی در پس گذر ثانیه ها! در آن سوی خیابان پسرکی ده،دوازده ساله بساط دستفروشی به پا کرده است اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

دوست دارم خانه ای داشته باشم قدیمی، در شهری دور، شهری که در آن با همه قریب اما غریب باشم! دیوارهای سفید خانه ام پر باشد از قابِ عکس عزیزانم، یکی از دیوارها هم محل خاصِ نگهداری شعرها و عکس های مورد علاقه ام باشد. گوشه به گوشه ی خانه ام پر باشد از گلها اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 168 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

میگفت: _ خدا بیامرز حاجی که به رحمت خدا رفت انگاری یه شبه صد سال پیرتر شدم ؛ الکی که نبود ، حرف صد سال زندگی بود. حتمنی الان میگی مگه حاجی چند سالش بود که صد سالش رو با هم زندگی کردین؟ آره ، سر انگشتی که حساب کنی شاید پنجاه سال بش اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 156 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

_چرا انقدر میخوابی؟ _ دقیقا تو بیداری چی هست که تو عالم خواب نیست؟! _اما خوابِ زیاد خطرناکه _به نظرم هیچی خطرناکتر از بیداری زیاد نیست! -ولی تو رویا و هپروت سر کردن چی رو درست میکنه؟ _کی گفته وقتی میخوابم تو رویا و هپروتم؟ _پس چی؟! _تو خواب دقیقا چیز اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 179 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

روز دوم صفر بود؛ از درِ حیاط به قصد خرید بیرون رفتم، دو تخم مرغ شکسته جلوی درِ حیاط توجه ام را جلب کرد، در طول مسیر روبروی درِ حیاطِ تمام همسایه ها بقایای تخم مرغ شکسته به چشم میخورد! وقتی برگشتم از مادر پرسیدم: _در همه ی خونه ها تخم مرغ شکسته، چرا؟ اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 167 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

به پهنای صورت اشک میریختم، گویی نرسیدن‌ را از همان روز حس کرده بودم! -الان چه مرگته خو؟ - مو خو میدونم امسال هم نمیرُم، اصلا امسال بوی کربلا نمیاد، حس کسی که میخواد بره کربلایه ندارُم، آخ که مو امسال هم نمیرُم! بلندتر زدم‌ زیر گریه ، صدای هق هق و فین اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

نوشته اند که آدمها را در روزهای سخت باید شناخت؛من میگویم آدمها را در لحظه ی سقوط باید شناخت! یعنی همان لحظه ای که ارتفاع بدبختی هایت از ارتفاع صبر و تحملت، از توان پاهایت برای ایستادن بیشتر میشود. سقوط دقیقاً همان جاییست که می توان اهل را از نااهل با اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

آنکه بی باده کند جان مرا مست، کجاست؟ و آنکه بیرون کند از جان و دلم دست، کجاست؟ و آنکه سوگند خورم ، جز به سر او نخورم و آنکه سوگند من و توبه ام اشکست، کجاست؟ و آنکه جانها به سحر نعره زنانند از او و آنکه ما را غمش از جای ببردست، کجاست؟ پ ن: و میم اولِ اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37

دوم یا سوم دبستان بودم، یک روز ظهر وقتی از مدرسه به خانه برگشتم صدای"میو میو" گربه ها پشت وسایل گوشه ی حیاط توجه ام را جلب کرد، نزدیکتر که رفتم سه بچه گربه به همراه مادرشان را دیدم. چندین روز گذشت تا اینکه گربه ی مادر دو فرزند خود را برداشت و رفت، ام اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 165 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 8:37